وبسایت اختصاصی علی بابایی

وبسایت اختصاصی علی بابایی

ما با سیاست (به معنای امروزی )کاری نداریم .مبنای ما حق است
وبسایت اختصاصی علی بابایی

وبسایت اختصاصی علی بابایی

ما با سیاست (به معنای امروزی )کاری نداریم .مبنای ما حق است

روزی که شرمنـده رسول الله شـدم

روزی که شرمنـده رسول الله شـدم  


دنبال یک جواب قاطعانه بودم که ارزش تمسخر برخی افراد به ظاهر روشن فکر جامعــه را داشته باشد…. 

 هر کسی هر چه می گفت قانع نمی شدم!

دنبال یک جواب قاطعانه بودم که ارزش تمسخر برخی افراد به ظاهر روشن فکر جامعــه را داشته باشد….

راستش در دوره دبیرستان چادری بودم اما زمانی که باید وارد محیط دانشـگاه می شـدم ترس تـمام وجودم را گرفته بودپیش بینی نگاه اسـتاد و دانشجویان به یک فرد چادری کمی برایم مبهــم بودچون برای هر چیزی دنبال دلیل بودم چادر را نمی توانـستم راحت قبول کنم والا اگر دلیل داشتم کوتاه نمی آمدم.
خانواده ما خانواده ای مذهبی است اما با این که ظاهــر جدید من برایشان توجیهی نداشـت مقابله هم نمی کردند(البته من تنها چادر سرم نبــود حجابم اسلامی بود چون اعتقاد دارم حدو مرز ها را نباید شکست) تا خودم حلقه گمشده این اتفاقات را پیدا کنم…
یکسالی گذشتبه!

تیپ جدیدم عادت کرده بودم. دیگر نگاه بعضی ها آزارم نمی داد ولی افرادمریض هم در جامعه کم نبودند.

مادرم تازه حوزه قبــول شده بود بحث حجاب داغ بود و من می دانستم انگار یک چیز سر جایش نیست

ادامه مطلب ...

هدیـه ای برای تو دختـرک عـزیزم | بانوان از پوشش خودشان میگویند

هدیـه ای برای تو دختـرک عـزیزم | بانوان از پوشش خودشان میگویند 


چشمانت را برهم می گذاری ،نسیم خنک بهاری لطافت شگفتی را میهمان آغوشت می کند.از خانه بیرون می آیی لحظه ای درنگ واما … 

 

چشمانت را برهم می گذاری ،نسیم خنک بهاری لطافت شگفتی را میهمان آغوشت می کند.از خانه بیرون می آیی لحظه ای درنگ واما …

ناگاه چشمی آلوده تیرگی  نگاهش را بر چهره ات می کوبد به خودت می نگری، شرم سرتاپای وجودت رادرمی نوردد. برمیگردی خانه لحظاتی می گذرد به ساعت نگاهی می اندازی دوباره سمت درمی روی آستینت به دستگیره گیر می کند. دستت رابه طرف خودت می کشی که ناگاه نگاهت میهمان آیینه می شود ، برای لحظه ای قامتت درآیینه میهمان مردمک چشمانت می شود…

فکری به سرت که نه به قلبت سرک می کشد.چادر مادر را برمی داری . چادر را سرت می کنی این بارخودت سراغ آیینه می روی ، بی اختیار لبخند برلبانت می نشیند.

جایی درانتهای قلبت می خواهی متفاوت باشی.هیچ کس از تو نخواسته اینگونه باشی .این انتخاب خودتوست .باچادر می روی بیرون.چندقدمی راه می روی…

احساس عجیبی داری .سوارتاکسی می شوی.پسرجوانی که کنارت نشسته خودش راجمع می کند ونگاهش

ادامه مطلب ...

داستـانی زیبـا از استقـامت طلبـه جـوان در برابـر گنـاه زن جـوان

داستـانی زیبـا از استقـامت طلبـه جـوان در برابـر گنـاه زن جـوان 


اثر تقوا بر شیخ عـبدالنبی عــراقی  

 

ایشان نقل می کند : در اوایل دوران طلبگی درسن بیست سالگی که کوران جوانی و طغیان غریزه جنسی است، در حجرۀ مدرسۀ علمیۀ اراک مشغول به تحصیل بودم. در یکی از شبهای زمستان که حدود نیم متر برف آمده بود، بعد از نماز مغرب و عشاء به حجره رفته، مشغول به مطالعه شدم. ناگهان زن جوانی درب حجره را باز کرد و گفت : مرا امشب در حجره ات جا بده.

ادامه مطلب ...

من چادری نیستم اما دوست دارم چـادری باشـم

من چادری نیستم اما دوست دارم چـادری باشـم


خاطره ای از یک خانم در مورد حجاب ...
 

سلام.خدا قوت
من چادری نیستم اما دوست دارم چادری باشم.
اما چرا چادری نیستم:
من دختری محجبه هستم، مانتویی هستم .

ساق میزنم ، بعضی مواقع هد می زنم.

اما خوب به نظر من مانتو مانتوه دیگه. البته من مانتوی چسبون نمی پوشم اما خوب مانتو به قول فروشنده ها فیت بدنه! مانتوهام وحجابم جوریه که بعضی از دوستام ، حتی اونایی که چادرین بهم میگن حجاب قشنگی داری ، یا افرادی(بعضیا) که حالا روسری نصفه ان می گن محجه ی خوشتیپ….

اینا را نگفتم که تعریف از خودم بدم.گفتم که بگم هروقت قصد می کنم چادری بشم نفسم یا دلم میگه

ادامه مطلب ...

باز هم بی حجابی و عرضه ی خود به دیگران

نمایش خود در میان مردم به چه قیمتی؟


متن زیر یکی از حقیقت های زندگی روزمره می باشد که خواهش می نمایم حتما بخوانید .برگرفته از وبلاگ 30اس تی

کنار خیابان ایستاده بودیم منتظر تاکسی. یک تاکسی سمند زرد نگه داشت که روی صندلی های عقبش یه زن و شوهر یا شایدم یه خواهر و برادر یا هر چیز دیگه نشسته بودن.


رفیقم عقب نشست و من هم صندلی جلو نشستم.
این آقا و خانوم رفتار متعادلی داشتن و تقریباً مطمئن شدیم که زن و شوهر هستند. خب اصلا به ما چه…
ولی ...                                                                      (حتما بخوانید... 5 دقیقه وقت می خواهد و نظر یادتان نرود)

ادامه مطلب ...