وبسایت اختصاصی علی بابایی

وبسایت اختصاصی علی بابایی

ما با سیاست (به معنای امروزی )کاری نداریم .مبنای ما حق است
وبسایت اختصاصی علی بابایی

وبسایت اختصاصی علی بابایی

ما با سیاست (به معنای امروزی )کاری نداریم .مبنای ما حق است

مطالب مذهبی ,عرفانی

امامت و ولایت

 بهشت، تجلی و ظهور حقیقت ولایت                                                                                     


قران کریم در وصف بهشت و نعمت های آن می فرماید: «و ان للمتقین لحسن مئاب* جنات عدن مفتحة لهم الابواب* متکئین فیها یدعون فیها بفاکهة کثیرة و شراب* و عندهم قاصرات الطرف اتراب* هذا ما توعدون لیوم الحساب* ان هذا لرزقنا ما له من نفاد ؛ و حقا از برای متقیان و پرهیزگاران، بازگشت و عودت خوبی است، که آن بهشت های عدنی است که درهایش برای آنان گشوده شده است. در آن بهشت ها بر روی مسند های خود تکیه میزنند، و اراده و طلب میکنند هر گونه میوه های فراوان و آشامیدنیها را. و در نزد آنها جفت هائی است که فقط نظر خود را بدانها دوخته و در غیر آن شوهرها رغبتی ندارند، و همگی با هم قرین و مثل و شبیهند. اینست آنچه که شما برای روز حساب وعده داده شده اید! اینست روزی ما که به شما مرتبا میرسد، و هیچگاه انقطاع و زوال ندارد!» (قسمتی از آیه 49 و آیات 50 تا 54 سوره ص).

حقیقت بهشت، ولایت است که همان عبودیّت محضه و بندگی مطلقه إلهی است، که در آن نقطه از کینونت، هیچ حجاب و پرده ای فاصل بین بنده و مولی نیست. خداوند بر اریکه عظمت و ابَّهت و جلال و علم و قدرت و حیات و حکم و حکمت نشسته؛ و بنده بر زمین مسکنت و فقر و ذلّت و جهل و عجز و نیستی و نیاز، سر به سجده در قبال چنین ربّ غفور و رحیم و وَدودی نهاده است. و آنچه از نعمت ها در عوالم فیضان دارد، همه از این ناحیه ولایت و بر اثر اظهار عبودیّت در قبال اطلاق صفات و أسماء حضرت خداوند است، که در هر نشأه و عالمی به تناسب آن عالم به اشکال و صور مختلف ظاهر گردیده است؛ چه نعمت های این عالم، و چه نعمت های عالم برزخ، و چه نعمت های عالم قیامت.

اقرار و اعتراف به عزّ مقام کبریائی حضرت باری تَعالی شأنُه العزیز، و سپردن تمام مراتب هستی و انانیّت و شخصیّت را به آن حضرت، و طیّ مراحل و منازل توحید افعالی و صفاتی و اسمائی و توحید ذاتی به تمام معنی الکلمه درباره آن وجود اقدس؛ درجه اعلا و ارفع بهشت را تشکیل میدهد، و هر درجه و مقام از این پائین تر را، درجات و مقامات پائین تر. و معلوم است که محبّت در عالم وجود، یک اندازه قسمت نگردیده است، بلکه به هر موجودی به اندازه ماهیّت و ظرفیّت خود ریخته شده، و رشحه ای از محبّت لایزالی و لم یزلی بدانجا تراوش کرده است.

بنابراین اگر بگوئیم حقیقت بهشت ولایت است، و از آن محبّت مترشّح میگردد، و این محبّت در هر عالمی به قدر آن عالم و به سِعة آن عالم به صور مختلف و به أشکال متفاوت متجلّی گردیده است و عالم ملک و ملکوت را به وجود آورده است؛ سخنی به گزاف نگفته ایم. هر جا محبّت شدیدتر باشد، صفا و خلوص و ایثار و انفاق و عبودیّت بیشتر است، و هر جا کمتر باشد کمتر است. پس میتوان یُحِبُّهُمْ را اساس پی ریزی عالم دانست، که از آن یُحِبُّونَهُ پیدا می شود. و یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ پیوسته دست در آغوش یکدیگر نهاده، و جذب و انجذاب ربوبی و عبودی موجب پیدایش عالم شده اند. بندگان از خدا آفریده شده اند و بسوی خدا بر میگردند، و متّقیان بازگشت خوبی دارند. رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم مرکز ولایت پنهان، و أمیرالمؤمنین علیه السّلام ظهور مقام ولایت است. و بر همین اصل، روایت مستفیضه بلکه متواتری داریم بالتّواتر المعنوی، بر اینکه بهشت و آثار بهشت و درجات آن، و حور و قصور آن، و فاکهه و شراب آن، و جَنَّـ'تٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاْنْهَـ'ر آن، و غِلمان و فرشته و خازن آن، و بالاخره تمام خصوصیّات و خواصّ آن؛ از ولایت و متعلّق به ولایت است، و بر این اصل بنا شده و بر این اساس مردم از آن بهرمند میگردند.

در «أمالی » صدوق از رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلّم روایت است که: «إِنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَآءَ عَلَی صَفَآئِحِ الذَّهَبِ. فَإذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَی الصَّفْحَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ: یَا عَلِیُّ!؛ حلقه در بهشت از یاقوت سرخ است که بر روی صفحه های طلا قرار داده شده است. چون حلقه را بر روی صفحه بکوبند، طنین می اندازد و میگوید: یا علیّ! »

و در «خصائص » نَطَنزی از ابن مسعود روایت میکند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ حَلْقَةٌ مُتَعَلِّقَةٌ بِبَابِ الْجَنَّةِ، مَنْ تَعَلَّقَ بِهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ؛ علیّ بن أبی طالب حلقه ای است که به در بهشت آویزان است، هر کس خود را بدان بیاویزد داخل بهشت میگردد».                                                                                          برگرفته از سایت طهور                  
  

امامت

آگاهی مؤمنان حقیقی بر اعمال انسان ها                                  


                                                                                                                                        در روز قیامت آن کسی میتواند تحمل و درک شهادت کند و سپس آن را ادا نماید که از مقربین باشد، دارای نور و علم و درایت، در آیه قرآن وارد است که: وَ قلِ اعْمَلُواْ فسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدونَ إلَی' عَـالِمِ الْغَیْبِ وَالشهَـادَةِ فیُنَبئکُم بمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ بگو ای پیامبر: شما عمل کنید پس بطور حتم خداوند عمل شما را می بیند، و رسول خدا و مؤمنین می بینند، و بطور مسلم شما بسوی خداوندی که به پنهان و آشکارا داناست باز گردانیده میشوید! و آن خداوند شما را به آنچه عمل نموده اید آگاه خواهد ساخت!» (توبه/105).

اعمال ما از دیدار خدا مخفی نیست؛ ولی عجیب اینست که از پیامبر و مؤمنان هم مخفی نیست. چگونه با انسان، پیامبر و مؤمنان همراه و همقدم و همزمان و هم مکانند که عمل انسان را می بینند و بر آن گواهی میدهند؟ آری مومنان واقعی به دنبال روش رسول الله و به پیروی و تبعیت از آن سنت و آئین راستین، در غیب و شهود انسان را می بینند و از اعمال او باخبرند. در روز قیامت پیامبر اکرم و مؤمنان که تحمل شهادت از مردم میکنند، و سپس که مردم را بسوی خدا میبرند و خداوند بوسیله شهادت این گواهان مردم را به اعمالشان آگاه میکند، عین آگاه کردن خود خداست، تحمل و اداء شهادت رسول خدا، مؤمنین عین شهادت خود خداست.

علی بن إبراهیم قمی در تفسیرش از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمود: «أعمال بندگان هر صبح و شامی به حضرت رسول أکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرضه داشته میشود، چه اعمال نیکوکاران از مردم و چه اعمال بد کرداران از آنها؛ پس هان ای مردم! در حذر باشید! و باید یکایک از شما از اینکه عمل زشت او را بر پیغمبرش عرضه دارند در شرم و حیا و خجالت فرو رود!».

عیاشی در تفسیر خود از حضرت صادق علیه السلام آورده است که از آن حضرت درباره تفسیر آیه: «وَ قلْ اعْمَلُواْ فسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» سؤال شد که مراد از مؤمنون چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: «هُمُ الأئِمةُ؛ ایشان امامانند» (تفسیر عیاشی ج2 ص109).

اخبار وارده در این موضوع فوق حد استفاضه است و در کتب حدیث و تفسیر همه جا به چشم میخورد. تصور نکنید هر کسی شهادتین بر زبان جاری کرد و دنبال هر فسق و فجوری هم رفت، به همین نام ایمان میتواند از بواطن اعمال خبر دهد؛ مراد از مؤمنون در اینجا کسانی هستند که به مقام ایمان واقعی رسیدند، به مقام یقین نائل آمده اند، معارج و مدارج انسانیت را پیموده اند و به مقام کمال نائل آمده اند. آنان از مقربین هستند. روایات بسیاری داریم که اعمال را در هر هفته خدمت امام مهدی علیه السلام عَجل اللهُ تعالی فرجَه عرضه میدارند، و حضرت نسبت به اعمال خوبی که انسان انجام داده است خوشحال میشوند و نسبت به اعمال بد محزون و غمگین میگردند. البته در مؤمنین متقی و خداشناس نیز کم و بیش از اطلاع بر غیوب و ضمائر و اسرار دیده شده است. البته نه به آن درجه ای که در امام علیه السلام موجود است بلکه به مراتب نازل تر و پائین تر.                                       برگرفته از سایت طهور


پیر دلاور

                                                                                                یار هفتاد و پنج ساله
  


                                                                                             حبیب ابن مظاهر یا مظهر اسدی کندی فقعسبی از یاران پیامبر اکرم بود و به گفته ی برخی مورخان، از تابعین بزرگ و از اصحاب خاص علی بن ابیطالب علیه السلام بود. او را می توان برترین اصحاب و افضل شهدای غیر بنی هاشم در کربلا دانست. حبیب حدود 14 سال قبل از هجرت پیغمبر در قبیله ی بزرگ بنی اسد در یمن متولد شد. کنیه اش ابوالقاسم بود زیرا پسری بنام قاسم داشت که در واقعه کربلا خردسال بود. سال نهم هجری با خانواده اش به مدینه رفت و همان جا ماند. در نوجوانی فقط چند صباحی در زمان حیات پیغمبر بود و بعد دوران

جوانی را در کنار علی بن ابیطالب علیه السلام و از شاگردان آن حضرت در علوم قرآنی بود او حافظ قرآن بود و شب تا صبح قرآن را ختم می کرد. امام علی (ع) او را علم «منایا و بلایا» آموخته بود، علمی که از عاقبت زندگی افراد خبر می داد. حبیب در 3 جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب امام علی علیه السلام بود و از سرداران و دلاوران سپاه به شمار می آمد. نام او همیشه در کنار یاران برجسته ی امام علی (ع) چون میثم تمار و رشید هجری بود. حبیب بعد از جنگ جمل در شهر کوفه اقامت کرد تا در کنار امام علی علیه السلام باشد و بعد از شهادت آن امام، شاهد غم ها و اندوه های آل پیغمبر بود. سال 60 هجری قمری او که در سن پیری و از سران شیعه در شهر کوفه بود، وقتی خبر بیعت نکردن امام حسین علیه السلام با یزید را شنید و از سفر آن حضرت آگاه شد پس از گفتگوهای زیادی با دوستان و شیعیان، در نامه ای از امام دعوت رسمی کرد تا از مکه به کوفه بیاید.

امام این نامه را با نامه های دیگری توسط مسلم بن عقیل به کوفه فرستاد! حبیب بن مظاهر نیز در بیعت گرفتن برای مسلم بن عقیل در کوفه، تلاش زیادی کرد اما با خیانت کوفیان مسلم به شهادت رسید و امام راه خود را از مکه به سوی عراق ادامه داد. زمانی که امام به کربلا آمد، حبیب هم به همراه مسلم بن عوسجه، خود را به کربلا رساند و چون یاران امام را اندک دید با تلاش و تبلیغ فراوان موفق شد خویشانش را از قبیله ی بنی اسد که در آن اطراف منزل داشتند به کمک آورد، آنها هم قبول کردند اما سربازان سپاه بنی امیه مانع پیوستن آنها شدند و بعد از جنگ سختی که پیش آمد، بنی اسد شبانه به قبیله خود برگشتند. حبیب این ماجرا را خدمت امام حسین عرض کرد. امام فرمود «لاحول ولاقوه الا بالله» او که در نزد حسین بن علی (ع) مقام والایی داشت، در کربلا، روز عاشورا فرمانده جناح چپ لشگر امام حسین علیه السلام بود. او قبل از اینکه عازم میدان جهاد شود به همراه زهیر بن قین کوفیان را چنین موعظه کرد: هان ای مردم! به خدا قسم در روز حساب نزد خداوند، بدقومی هستند کسانی که فرزندان پیامبر خود و خویشان و اهل بیت او و مردان خداپرست را که سحرها به عبادت برخاسته و بسیار به یاد خدا بوده اند به شهادت برسانند.

نزدیک ظهر عاشورا، وقتی ابوثمامه صائدی به امام یادآوری کرد که هنگام نماز فرا رسیده و امام فرمود «آری وقت نماز است، از کوفیان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بگزاریم» یکی از لشگریان دشمن به نام حصین بن تمیم گفت «نماز شما قبول نیست»، حبیب در پاسخ گفت «ای نفهم! خیال می کنی که نماز آل رسول قبول نیست و از تو پذیرفته است؟!»، حصین خشمگین شد و به او حمله کرد. حبیب با اجازه از حسین علیه السلام به مقابله با او برخاست و چنین رجز می خواند:
انا حبیب و ابی مظاهر *** فارس هیجاء و حرب تسعر
انتم اعد عدة و اکثر *** ونحن اوفی منکم و اصبر
و نحن اعلی حجة و اظهر *** حقا و اتقی منکم و اعذر

من حبیبم و پدرم مظاهر است. یکه سوار عرصه نبرد و جنگ فروزان، شمار شما بیشتر است اما ما وفادارتریم و صبورتر، حجت ما برتر و حق ما آشکارتر، از شما پرهیزکارتریم و دلیل ما استوار است!

او با حصین نبرد سختی کرد و او را به زمین زد. آن زمان که مسلم بن عوسجه یار دیرین حبیب از اسب به زمین افتاد، به حبیب وصیت کرد تا آخرین لحظه از حسین بن علی (ع) دفاع کند و در راه او جانش را فدا کند، حبیب نیز به او قول داد و گفت: به پروردگار کعبه قسم که به گفته ات عمل خواهم کرد. حبیب در حالی که همچنان جنگ می کرد، می گفت «قسم می خورم که اگر امکانات و سلاح های ما و نفرات ما به اندازه ی شما یا نصف آن بود، به جنگ پشت می کردید و متواری می شدید، ای بدترین قوم در حسب و اصالت!»، حبیب با حصین نبردی سخت کرد و او را به زمین زد. بنا به روایات مختلف تاریخی، بین 30 تا 61 نفر از دشمنان را کشت و ناگهان "بدیل بن حریم" شمشیری بر فرق او زد و حبیب به زمین افتاد؛ حبیب به شهادت رسید و سر او را از بدنش جدا کردند‍. حبیب در هنگام شهادت 75 سال داشت. شهادت او بر امام حسین علیه السلام بسیار سخت و ناگوار بود. امام بعد از اینکه فرمود انا لله و انا الیه راجعون، فرمود «او نفس من و پشتیبان یاران من بود»، گویند قاسم فرزند حبیب که همیشه در انتظار روزی بود قاتل پدرش را بکشد، در زمان حکومت مصعب بن زبیر، در نیمروزی با شمشیر قاتل پدر خود را در خیمه اش از پا در آورد.
مطالب فوق از سایت طهور گرفته شده است
.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد